همشهری آنلاین - فاطمه عسگرینیا: بازار خلازیر؛ اسم و آوازهاش را محال است نشنیده باشید. جالب است بدانید که حالا این بازار قدیمی و اسمدرکرده، در یک حرکت زیرپوستی و آهسته، در حال خزیدن به دیگرمحلههای قدیمی شهر است. از مولوی و شوش گرفته تا مرتضوی و سهراه آذری بازار و بساط کهنهفروشی در حال گسترش است. یکی از این شعب، چند وقتیست که در میدان هاشمی، در حاشیه بزرگراه یادگار امام، کار خود را آغاز کره و بار دیگر یکی از فضاهای شهری مناسب برای پیادهروی مردم محله، به قرق معتادان شهر در آمده است؛ مسئلهای که شهروندان ساکن این محله را نگران کرده. از ابتدای بلوار تا میانههای آن، در حاشیه بزرگراه یادگار امام، هرکدام بساطشان را روی سفره یا تکهپارچههایی از کهنهلباسها پهن کردهاند. بساطی که زرق و برقی ندارد، اما مشتری چرا.
از شیرمرغ تا جان آدمیزاد
از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد در این بساطهای کهنه و رنگورورفته پیدا میشود. از ترخنهدوغ تا کتابهایی قدیمی چون «هیولا» و.... آچار و پیچ گوشتی، کتانی، لباس و ابزارآلات گوشی همراه هم سهم زیادی در این بازار کهنهفروشی دارند. خلاصه این که در بساط خنزرپنزرفروشی میدان هاشمی در منطقه ۹، فروشندههای خموده با صورت های آلوده به غبار مواد مخدر به محض غروب آفتاب حاضرند اجناسشان را به هر قیمتی بفروشند تا بتوانند پول دود و دم شبانهشان را تامین کنند.
دعواهای هرروزه
همینطور که از کنار بساطشان رد میشویم، پسرکی لاغراندام و سبزه، چند آچار را به دست گرفته و با پیرمرد مشغول چانهزنی درباره قیمت است. پیرمرد که میانه سبیل دستهچخماقیاش با دود سیگار حسابی زرد شده، پک محکمی به سیگار بهمن پاکوتاهش میزند و با غیظ میگوید: پدر آمرزیده، همینها را بخواهی از مغازه بخری باید ۳۰۰-۴۰۰ هزار تومان هزینه کنی. حالا برای دوزار سه شاهی با من کلکل می کنی؟
پسرک هم که انگار مشتری اول و آخر این بساط باشد، میگوید: «دو ساعت دیگر که خمار شدی حاضری از این مبلغ هم ارزانتر بگیری.» دعوایشان بالا میگیرد جمعیت زیادی دور و برشان جمع میشود، سروصدایشان بالا میرود و رفقای پیرمرد پسرک را از مهلکه بیرون میکشند.
صاحب بساط همجوار پیرمرد میگوید : «اینجا روزی ۱۰تا از این دعوا ها نشود، روزمان شب نمیشود.»
زنان معتاد هم سهم دارند
همهشان در یک چیز مشترکند، آن هم نقش و نگارهایی است که روی دست و گردنشان دارند، به جز فروشندههای زن که رد اعتیاد زیر کرمپودر ماسیده صورتشان هم جیغ میزند. بساطشان پر است از موارد آرایشی و بهداشتی تاریخ گذشته. انگار خودش هم میداند محصولی که دارد چندان بهدردخور نیست. وقتی قیمت را میپرسیم با خجالت و به زمزمه میگوید: همهاش ۱۰هزار تومان!
کمی بعد با صاحب بساط بغلی، کنار همان بازار شروع میکند به کشیدن مواد! رفقای دیگرشان در بوستانک کنار بزرگراه جمعاند و به گفته اهالی، به خرید و فروش مواد مخدر مشغول.
آسیبهای اجتماعی؛ دغدغه کهنه مردم
«رحمان ایزدی»، ساکن خیابان هاشمی، میگوید: «تا چند وقت پیش، خبری از این بساط و دورهمی معتادان در دل محله نبود. محله ما یک محله با آسیبهای اجتماعی فراوان است که اعتیاد از جمله آنهاست.»
او با اشاره به کمبود فضای سبز در محله ادامه میدهد: «متاسفانه به دلیل تراکم بافت مسکونی در محله، امکان ساخت فضای سبز جدید نیست. اما تا کوچکترین فضایی ایجاد میشود، قبل از هر چیز به محلی برای رشد آسیبهای اجتماعی تبدیل میشود.»
جایی برای تفریح نداریم!
«مریم کریمی»، از دیگر شهروندان ساکن محله، میگوید: «در خیابان هاشمی، سمت منطقه ۱۰، کوچهای به اسم کوچه مدرسه هست که تمامی مقاطع تحصیلی را در دل خود جای داده. صبحها که میخواهیم بچهها را به مدرسه ببریم با مشکل حضور کارگران فصلی و فروشندگان مواد مخدر روبهرو هستیم و عصرها اگر بخواهیم برای هواخوری به فضای سبز نزدیک خانه برویم از ترس این جماعت جرات رفتن نداریم.»
داغی بر دل
گلایههای مردم از بساط خنزپنزرفروشیهای هاشمی زیاد است. حسین، یکی از کسبه خیابان هاشمی، میگوید: «انگار شعبه دوم خلازیر قرار است در این نقطه افتتاح شود. از زمان ساخت پیادهراه حاشیه یادگار امام زمان زیادی نمیگذرد، اما حالا این محوطه تا آخر شب در قرق معتادانی است که برای تامین هزینه اعتیادشان این بازار را هر روز بیشتر از گذشته رونق میدهند. داغ یک پیادهروی با آرامش بر دل اهالی مانده. اگر مسئولین فکری به حال اینجا نکنند، چه بسا خلازیر دوم در این محله شکل بگیرد.»
مردم از وضعیت ایجادشده در محله رضایت ندارند و معتقدند ایجاد بازارچهای محلی در محله و انتقال این افراد به آنجا، هم سیمای شهری منطقه را سامان میدهد و هم آرامش را به این محدوده برمیگرداند.
نظر شما